ایلیا ایلیا ، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

شیرین شیطون پرحرف

آغاز تنبلی

1390/8/18 10:44
نویسنده : بابای ایلیا
764 بازدید
اشتراک گذاری

یواش یواش دارم از تب و تاب نوشتن میافتم، این یعنی آغاز تنبلی. یکشنبه که کمر درد داشتم، دوشنبه و سه شنبه هم به بیماری مهلک و علاج ناپذیر تنبلی دچار بودم  .

دوشنبه با ایلیا رفتیم خونه عمه عاطفه، عمو عماد و خاله مریم هم از تهران اومده بودن، یه جورایی تولد پگاه هم بود. عالم و آدم رو به هم ریخت این نیم وجبی، یک کادو هم برای تولد پگاه آورده بود. کادو رو برد دادا به پگاه و گفت : تولدت مبارک پگاه بعدش هم یه بوس تپلی از پگاه کرد. شب هم با عمو عماد و خاله مریم رفتیم خونه بابا داریوش، اینقدر با عموش بازی کرد که یهو باطریش تموم شد و Turn Off شد. باز هم فکر کنم یواشکی یه کنسرو اورانیوم غنی شده زده بود. از ساعت 6 صبح که بیدار شده بود تا ساعت 11 شب یه ریز میدوید و بالا و پایین میپرید. دمش گرم به خدا، خنده از لب این بچه حتی وقتی خسته ست دور نمیشه. اینقدر با عماد بازی و کرد و خندید که میترسیدیم بالا بیاره. موقع رفتن توی ماشین خر و پفش بلند بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)