شعرای مهد کودک
این شیطونک کلی شعر توی مهد کودک یاد میگیره ولی اصلا بروز نمیده. دیروز وقتی داشته با لگوهاش بازی میکرده یه الاکلنگ رو بر میداره و با خودش شعر الاکلنگ رو زمزمه میکنه و وقتی هم که با هم رفتیم حموم یه دفعه شروع کرد به خوندن شعر شیطون زشت ناقلا.
مامانش به من میگه که با انبردست باید از دهن تو حرف بیرون کشید، ظاهرا کم کم داره این شعر مصداق پیدا میکنه که: پسر کو ندارد نشان از پدر، غریبه خوانش نخوانش پسر
حیف که اینجا نمیشه ویدئو گذاشت وگرنه سه تا کلیپ ازش میذاشتم. حالا که نمیشه کلیپ گذاشت حداقل متن سه تا از اجراهاش رو مینویسم:
پائیزه
پائیزه و پائیزه، برگ از درخت میریزه، هوا شده کمی سرد، روی زمین پر از برگ، ابر سفید و سیاه، رو آسمونو پوشید،دسته دسته کلاغا، میرن به سوی باغا، همه میگن یک صدا، قار و قار و قار و قار
الاکلنگ
الاکلنگ و تیشه، بچه که بد نمیشه، کوچولوی مهد کودک، که بی ادب نمیشه، چقدر قشنگه والا، سالم باشه ایشاله، اگه که خوب باشی، همگی میگن ماشاله، اگه که خوب باشی، همگی میگن ماشاله
شیطون زشت ناقلا
شیطون زشت ناقلا، یه دم داره به این هوا، گول میزنه بچه ها رو، چجوری بیرونش کنیم؟، از خودمون دورش کنیم؟، دمش رو پیدا میکنیم، اعوذ به لله میکنیم، دمش رو پیدا میکنیم، اغوذ به الله میکنیم